نقل مکان به دفتری دیگر

نقل مکان به دفتری دیگر

دقیقا از ۲ تیر ۹۷ بود که به طور منظم شروع به ثبت بخشی از روزم کردم؛ تقریبا ۲ سال میشد که به طور پراکنده درمورد روز، کارهایی که میکردم و افکاری که داشتم مینوشتم.

 در آن نقطه زمانی تقریبا یکسال پایانی منتهی به کنکور من آغاز میشد از این جهت تصمیم‌گرفتم این ثبت رویداد‌هارا منظم‌تر انجام بدهم. با همان روش چندسال گذشته شروع کردم، دو دفترچه تهیه کردم، یکی برای ثبت رویدادها و کارهایی که در انجام میدهم و دیگری برای سایر چیزها: چیزهای جالبی که در طول روز به آن‌ها برمیخورم، تحلیلم از اتفاقات، چیزهایی که نمیخواستم فراموش کنم و..

 این‌ها همان دفترچه‌ها هستند:

به تدریج چیزهای دیگری را امتحان کردم؛ مدتی برنامه‌های روزانه‌ام را هم به همین دفتر‌ها اضافه کردم و مدتی تصمیم گرفتم دفتر جدایی برایش درنظر بگیرم. از کلاسور هم برای برنامه‌ریزی بلندمدت و هفته نوشت استفاده میکردم که بتوانم در صورت نیاز طول بازه‌ها و دسته‌بندی ‌آن‌ها را تغییر دهم. راستی، سررسید را هیچوقت دوست نداشتم؛ چون بعضی روزها دوست داشتم یک کلمه و بعضی روزها چند صفحه، این مقید کردن همه روزها به یک مقدار ذهنم را اذیت میکند.

همچنین برگه‌ گذاشتن پراکنده بین کتاب‌ها را هم دوست ندارم؛ همیشه احساس میکنم بی‌آنکه بفهمم تعدادیشان گم و بقیه تا میشوند. از این جهت دفترهایی برای چیزهایی که دوست داشتم درجایی که میخواندم ثبت شوند اضافه کردم. در همین حین رنگ‌بندی و چارچوبی برای نوشته‌ها شکل گرفت: تیترها با خودکار مشکی، مطالبی را که عینا از همان منبع ذکر میشد با خودکار آبی و آنچه را که خودم میخواستم اضافه کنم با مداد مینوشتم (چون این قسمت اغلب خیلی عوض میشود)

احتمالا تا به اینجا متوجه شده‌اید؛ علاوه بر این فرآیند، ابزارهای آن نیز برایم دوست داشتنی هستند. به حدی که قطعا در تمام این سال‌ها، یکی از دوست‌داشتنی‌ترین کارها برای من انتخاب و تهیه دفتر و خودکار برای نگارش این روزنوشت‌ها بود (و هست.)

تقریبا از دو سال پیش تصمیم گرفتم بخشی از روند را تغییر دهم؛ تصمیم گرفتم از تقسیم‌بندی سهم روزانه کارها، تودولیست و تقویم را به طور دیجیتال انجام دهم؛ کمی بین ابزارهای مختلف گشتم و درنهایت TickTick را انتخاب کردم. از نظر میزان کاربردی بودن و نقش آن در زندگیم جمله‌‌ای را همیشه به شوخی به دوستانم میگویم که به طور جدی هم صادق است: «اگه تیک تیک رو از من بگیرن، من تو روزم گم میشم.» 

از نظر ارتباطم با این اپ اما داستان کمی پیچیده‌تر است! تیک تیک جایگزین تعدادی از دفترهای من شد (و البته تعدادی باقی‌ماندند.) در ابتدا با شک به سراغ آن رفتم؛ احساس میکردم احتمالا پس از مدتی این تعلق به کاغذها به امکانات بیشتر بچربد و به نسخه کاغذی بازگردم. با این وجود اینطور نشد. 

در واقع علاقه‌ و ارتباطی که در حال حاضر به این اپ دارم باعث شد بفهمم بخش عمده علاقه من به ابزارها، در مسیر شکل میگیرد و با شخصی‌سازی بیشتر میشود. همچنین باعث شد بفهمم که احتمالا راحت‌تر از چیزی که فکر میکردم با دیجیتال کردن ابزارهایم کنار می‌آیم. 

 

سنگر بعدی که خالی شد کتاب‌های کاغذی بود که تقریبا ۸ ماه پیش با نسخه الکترونیک کتابخوان ها جایگزین شد. البته که این جایگزینی هم مثل قبلی کامل نبود، همچنان ترجیحم برای مطالعه کتاب‌های غیرپزشکی فارسی (مخصوصا شعر)‌ نسخه کاغذیست. در طرف مقابل اگر بخواهم از مزیت‌های این تغییر بگویم به جز مواردی که بیشتر شنیده‌ایم (جابجایی راحت‌تر، دسترسی سریع، هزینه کمتر) و حتی مهم‌تر و مفیدتر از موارد فوق برای من؛ حاشیه نویسی بهتر و راحت‌تر بود  (وهست). ساده‌تر و منظم‌تر میتوانم مباحث مرتبط را به فایل اصلی اضافه کنم همچنین که امکان ویرایش و جست و جو باعث میشود در بلندمدت این نوع استفاده برایم کاربردی‌تر باشد.

مانند مورد قبل، باید بگویم این تغییر را هم دوست دارم و در کل برآيند آن برایم مثبت بود اما باید اعتراف کنم همچنان گاهی دلم برای نسخه کاغذی کتاب‌ها تنگ میشود و گاهی هم دل چشم‌هایم تنگ میشود (روزهایی که چندساعت متوالی با مانیتور کار میکنم و چشم‌های خسته میشود) در این مواقع به نسخه کاغذی برمیگردم.

همچنین که در طول این مدت؛ کلاسوری که پیشتر گفته بودم (همان که برنامه‌ها میان مدت و بلندمدت را به همراه نوشت‌های بلندمدت‌تر(مثل هفته و سال‌نوشت‌ها)) در برداشت نیز به تبلت منتقل شد تعدادی دیگر از لیست‌ها و کارهای کاغذی دیگر نیز همینطور.

و اما دفتر آخر؛ آفیس ۳۶۵.

ماجرا به این‌جا رسید که پس از تمامی اتفاقات بالا همچنان تعدادی دفتر برای من باقی‌مانده بود: یک دفتر برای روزنوشت‌ها، دو تا برای متمم، یکی برای هر تاپیک مرتبط با پزشکی که در حال حاضر میخوانم، (تقریبا) یکی برای کتاب‌هایی که میخواندم و آنچه میخواستم درموردشان بنویسم (چون اخیرا بخشی از این کار را در پیش‌نویس وبلاگ انجام میدادم)‌ بخشی نیز به طور پراکنده در نت‌های گوشی و.. انجام میشد، یک دفترچه برای کارهای بیمارستان و در آخر یک دفترچه برای زمانیکه به ثبت‌ تایم باکس‌ها روز (برای زمان‌هایی که به ثبت‌ کار‌های پراکنده روز، علاوه بر کارهای مهم که تیک تیک آن را برایم انجام میدهد نیاز داشتم.)

در همین حین چند چالش که سال‌ها دیده میشدند اخیرا پررنگ‌تر شدند، مهم‌ترین آن‌ها این‌‌ها بود:

۱. جستجو در میان نوشته‌های مکتوب سخت شد از این جهت باوجود تلاش برای علامت گذاری، نکاتی مهمی از میان آن‌‌ها گم میشد.

۲. اضافه کردن نکات جالبی که در محل‌های مختلف میبینیم (برای مثال وبلاگ‌ها و کتاب‌ها) به طور مکتوب سخت بود. 

۳. در ادامه مورد دو، با افزایش حجم این دست مطالب درسته‌بندی آن‌ها سخت‌تر میشد.

۴. امکان ادیت، انتقال و اضافه کردن مطلب به نکات قبلی وجود نداشت.

۵. مورد پنج ضعف کاغذ نیست و ضعف از من بود بیشتر؛ من از کودکی خط خوبی نداشتم، چندسال اخیر برای روی بهبود آن کار کردم و در حال حاضر نتیجه قابل قبول است. اما همچنان زمان‌هایی پیش می‌آید (مخصوصا وقت‌هایی که خسته هستم یا مطلبی را سریع مینویسم) که نوشته دوست‌نداشتنی میشود. خودم دیگر دوست ندارم سراغ آن بیایم و این عملا بخشی از کاربرد مطلب را برایم از بین میبرد.

 

مجموع این موارد باعث شد مجدد به دفتر جدیدی نقل مکان کنم؛ این بار آفیس ۳۶۵.

و درنهایت پس از تقریبا نیم روز اسباب کشی؛ One note مسئولیت دسته‌بندی را برعهده گرفت (به خصوص مطالبی که به طور پراکنده آن‌ها را میبینم و میخواهم در کنار مطالب دیگر از همان شخص یا موضوع نگه‌دارم، ‌‌word بخش عمده نوشته‌های روزمره و مطالبی که میخواهم به مرور زمان به آن‌ها فکر کنم و آن‌ها را تکمیل کنم، powerpoint اسلایدهایی برای جمع‌بندی مطالب پزشکی.

این پلنیست که درحال حاضر دارم؛ احتمالا (قطعا) به مرور و درطول استفاده نقش هرکدام تغییرهایی خواهد کرد، شاید پس از مدتی استفاده مجدد از آن بنویسم.

یکی از دفتر‌ها را هم نگه میدارم، بخشی از روزنوشت‌ها،‌ برای مثال پیگیری روتین‌ها را در آن مینویسم؛ نه که نشود این را هم منتقل کردم، دوست‌ دارم این ارتباط با کاغذ و قلم، حتی محدود باقی بماند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

‫2 نظر

  • Mahla Mohamad گفت:

    من تجربه نوشتن رو از کودکی و پراکنده دارم.همینطور تجربه کار کردن با نسخه کاغذی و اخیرا کار کردن با نسخه های دیجیتال،راستش را بخواهی هنوز هم کمیت خو گرفتن با آن در من لنگ میزند.اما شاید همین نظمی که اینگونه روند ها به ذهن میده فایده اصلی نوشتن باشه.
    البته که منکر هزاران فایده دیگر اون نمیشم ولی این که میدانی همه چیز سر جای خودش هست آرامش خاطر نسبی هست مخصوصا برای افرادی که به مرتب بودن لباس ها در کشوی میز هم اهمیت میدهند ????.
    خلاصه خوش اومدی به دفتر جدیدت 🙂

  • سباکامیاب گفت:

    چقدر روزانه نویسی عالیه! حدود دو و نیم ساله که اینکار رو تقریبا هرروز انجام میدم. علاوه بر اینکه بخشی از فشار روانی آدم رو کم می کنه، باعث میشه وقتی بعد از چند وقت بهشون سر می زنی، حالت خوب بشه:)
    مثلا حتی با خوندن تودولیست ها روزنوشت های قدیمی تر می بینی که چه مشکلات بزرگی رو پشت سر گذاشتی یا اینکه چقدر بعضی وقتا حالت خوب بوده و الان یادت نیست یا مثل کاری که من با تودولیست هام می کنم میشه سطح دغدغه هام رو هم با هم مقایسه کنم. از زاویه مثبت که به قضیه نگاه کنیم، میشه گاهی به جای حسرت خوردن و عصبی شدن به خاطر گذشته، بهش به چشم یک معلم نگاه کرد و با روی باز ازش یاد گرفت.
    دفتر جدید هم معلم جدیده! مبارکت باشه:))